کرکسها و کفتارها،
بد و بدترهای اسلام سیاسی!
سعید مدانلو

از قرار معلوم مبالغ معتنابهی از لاشه شکار بزرگ دویست و هفتاد میلیارد دلاری نفت توسط  کفتارهای ″اصولگرا″ موسوم به جناح بدتر و شبکه های مربوط  به آن در سرمایه اسلامی روی هوا تکه پاره و بلعیده شد. به نظر میرسد شبکه های اقتصادی و سیاسی کرکسهای لاشخور ″اصلاح طلب″ موسوم به جناح بد، قریب به چهار سال به علت در حاشیه قدرت بودن و نداشتن اتوریته کافی بر سر چپاول خوان یغما زیان بزرگی را تجربه کرده باشند ! درگیریهای داخل مجموعه جناحهای بد و بدتر حکومتی عمدتاً منبعث از این واقعیت است. قدر مسلم دعوا برسرِ اصل چپاول ثروت جامعه نیست بلکه برسر سهم خواهی شبکه های موجود در ارکان سیاسی و اقتصادی سرمایه اسلامیست. ازاین نظر تفاوتی میان بد و بدترشان موجود نیست. برای نمونه کروبی که این روزها ″خوش خط و خال تر″ از بقیه شان به نظر میرسد در زمان اقتدارش در مجلس شوربای اسلامی تنها طی یک فقره از پرده بیرون افتاده شخصاً سیصد میلیون تومان از ″قربانی معروف″ شهرام جزایری رشوه ستاند. حال دیگرحتی قادرنیستند درحد و اندازه گذشته نیز دزدی- گرگی هایشان را از مردم پنهان کنند.

عملکرد دولت احمدی نژاد به نحو آشکاری مبیّن الزامات مافیایی و غیر متعارف سرمایه اسلامی است. حکومت اسلامى حکومت باندهاى متفرقه مافيائى در سياست و اقتصاد است. سران مافیا معمولاً برای جلب سمپاتی و ″مشروعیت″ بخشیدن به حضور خود در سطح جامعه در مناسبتهای مختلف با وانت بار در مناطقی از شهر بسته های گوشت و بوقلمون توزیع میکنند. احمدی نژاد و دارو دسته، عین همین کار را با شیوع دادن عریضه و استغاثه نویسی در جامعه برای دریافت ″صدقه سری″ حکومت و توزیع سیب زمینی در سطح بسیار وسیعتری انجام میدهند. این سیاست در جوار ارعاب آفرینی و ایجاد خوف در مردم با اِعمال تنبیهات و محّرمات اسلامی نعل به نعل مطابق دستورات و احکام قرآن، احادیث نبوی و فقه اسلامی در نگاهشان به جامعه بشری است. عدم امکان متعارف شدن نظام سرمایه دارى تحت حکومت اسلامی به علت مبانی ایدئولوژیک - سیاسى جمهوری اسلامی است. در اين حکومت  ارکان گردش و عملکرد سرمایه بايد از فيلتر و تونل تاريک اعوجاج اسلامى و حجره هاى کرکس ها و کفتارها عبور کند. از این نظر بحران سرمایه در ايران اساساً سیاسی است. خصوصی یا دولتی بودن آن هیچگونه توفیری نميکند. در هر دو صورت کنترل و مالکيت و همه چيز در دست سران باندهاى مافيائى متشکله در حکومت است.   

براساس مبانی ایدئولوژیک این سیاست ″انسان ذاتاً موجودی زیانکاراست″ و الله از این بابت ″قسم جلاله″ نیزمیخورد! (سوره والعصر و بسیاری سوره های دیگر). مطابق آیه های متعدد قرآن انسان برای رهایی از زیانکاری ذاتی خود و رستگار شدن تنها ناچاراست مومن به اسلام شده و به تحکیم حکومت اسلامی خدمت کند. هرگونه تمرد انسان از حکم مذبور او را مستوجب جزا میکند. بدین لحاظ بر حکومت اسلامی واجب است که جلوی ″زیانکاری انسان″ را بگیرد و قوانین جزایی سخت برای تخفیف زیانکاری او اعمال نماید. وظیفه اصلی حکومت اسلامی اعمال جزای هرچه خوف انگیزتر با استقرار اهرمهایی هرچه کاراتر در جامعه است که ازعهده انجام آن برآید. بدون ″ زیانکار بودن انسان″ حکومت اسلامی معنی ندارد. حکومت اسلامی به عینه ″مشروعیت″ حضورش در جامعه را صرفاً از آنجایی که باید با ″زیانکاری ذاتی انسان″ مقابله کند میگیرد. مفهوم ″تکلیف شرعی″ حاکم اسلامی نیز از همینجا مستفاد میشود. هرچه نارضایتی و عدم تمکین جامعه به اِعمال سیاست سرمایه اسلامی به زندگیش افزونتر و اعتراضش گسترده تر میشود از نظر حکومت اسلامی زیانکاریش افزایش می یابد و هر روز بیشتر از گذشته مستحق تنبه، فقر، ذلالت و بیخانمانی است.  به عبارت دیگر، منافع سرمایه اسلامی صرفاً با استیلای هرچه بیشتر این سیاست تامین میشود. چرخش شدیدتر کرکسهای ″اصلاح طلب″  به ″ اصولگرایی″ و اعلام وفاداری به قوانین شدیده اسلامی، سیره امام خمینی و ولایت فقیه در معرکه ″انتخابات ِ″ جاری نشان بارز ضرورت تجمیع هرچه بیشتر جناحهای سیاسی و شبکه های سرمایه اسلامی حول مبانی ایدئولوژیک سیاست مزبور است. بقیه داستان ″خوشگلش تر و قابل تحمل ترش″ میکنم هایشان درخلال اعلام التزام و وفاداریشان به این اصل اسلام ناب محمدی، باد هواست.

سرمایه داری از هر نوعش چیزی بجز نداری و تباهی برای مردم کارگر و زحمتکش و تولید کنندگان اصلی جامعه در بر ندارد. منتها این یکی از نوع ویژه و اتفاقاً جدید و بی سابقه آنست که در امتزاج و کاربُرد ِ یک تلقی منسوخ و مربوط به عصر شترچرانی از وجود و نقش انسان در جامعه امورش را پیش می برد. 

چه جناح کفتارها و چه هریک از رقبایشان در جناحها و شبکه های کرکسها ″کلید دار حرم″ ثروت جامعه شود٬ به نحو احتراز ناپذیری مکلف است دوش به دوش و در هماهنگی هرچه تمامتر با ″مقام معظم″ و توابع آن شمشیر بزند. هرگونه نفی و یا ایجاد دوگانگی با سیاستهای لازم اسلامی در مهار جامعه مخاطرات جدی و ازهم گسیختگی غیرقابل کنترلی را متوجه موجودیت حکومت اسلامی خواهد نمود. هرگونه اقدام برای متعارف نمودن سرمایه اسلامی و بروز دوگانگی در سیاست بالای حاکمیت، مصنوعی، نمایشی و عمل به آن غیرممکن است. کرکس های ابواب جمعی حکومت علیرغم درجاتی از محرومیت و مغبونیتی که شبکه های سیاسی و اقتصادیشان در طول مدت نزدیک به چهار سال در حاشیه قدرت سیاسی متحمل شدند، بهتر و روشنتر از هرکسی به این واقعیت مسلّم و غیر قابل اجتناب وقوف دارند. از این نظر ملاحظه میشود که تعدادی از شبکه های مردد حاکمیت سرمایه اسلامی به همراه تعداد کثیری از آیت الله های قم برای انتخاب رئیس جمهور آینده شان دارند شیر یا خط می اندازند. بسیاریشان مانده اند که انتخاب کدامشان به صرفه تر است. کروبی، موسوی، احمدی نژاد و یا  رضایی؟ درگیریهای داخل جناحهای حاکمیت اسلامی علیرغم شدت و حدت روزافزونش بر خلاف ادعاهایی که میشود و وعده های پوچ و بی مایه ایی که طبق معمول داده میشود نه تنها ذره ای متوجه منافع مردم نیست بلکه تنها از سر مغبونیت و محرومیت از کلید داری ″خزانه بیت المال″ و شراکت در اعمال قدرت سیاسی برای هدایت سرمایه و سود است. مخالف خوانی و کشمکش شبکه های سیاسی و اقتصادی متضرر شده با ″انحصارطلبی ِ″ شبکه های سیاسی و اقتصادی کفتارهای مسلط بر قدرت سیاسی از همین جاست. کوشش مجدانه لاشخورهای ″اصلاح طلب″ برای جلب آرای آیت الله ها علیرغم اینکه میدانند مردم بشدت از آیت الله ها متنفرند و همچنین تاکیدات مکررشان در پایبندی  به ″اصولگرایی اسلامی″ برای دفع اتهام ″غیر اسلامی بودن″ که از جانب کفتارها به آنها وارد میشود، جملگی حاکی از تضمیمن دادن آنها به کل حاکمیت در التزام داشتن به اِعمال سیاستهایی است که بیش و پیش از هرچیز در خدمت تداوم بقای جمهوری اسلامیست. نماینده هر یک از جناحها که متصدی قدرت اجرایی شود وظیفه اصلی اش به جز اِعمال سرکوب بمراتب گسترده تر از وضعیت حاضر، بیکار و فقیر سازی و تنبیه مردم، بیشتر و سبعانه تر از آنچه که هست نخواهد بود. خاتمی که ابتدا از وارد شدن به صحنه مردد بود با علم به این واقعیت وظیفه عملیات آتی ریاست جمهوری کرکسها را به موسوی سپرد. چه فرقى ميکند٬ هر دو شان سيد اند و اولاد پيغمبر! فعلا خاتمى نقش جاده صاف کن دارد و در حاشيه رئيس کلاشی و سفیر کبيرى ″تمدن″ ام القرای اسلامی را دارد. از عوامفريبى اسلامى تا قمه کشى بسیجی و گازاشک آور و گلوله پاسدار و قوای انتظامی و زندان و شکنجه و اعدام همه الزامات بقاى حکومت کرکسها و کفتارها است.  

و مادام که قدرت واقعى در مقابل اين باندهاى سرمايه دارى اسلامى قد علم نکرده در بر همين پاشنه ميچرخد. يک اول ماه مه پرقدرت و کوبنده لازم است که پشت جمهوری اسلامی را بلرزاند. یک نمایش پرصلابت فریاد ″مرگ بر سرمایه داری″ که طنين و پس لرزه اش بيت آيات عظام را بلرزاند. یک اُلتیماتوم  که ″دیگراین وضع قابل تحمل نیست″ و یک پیام تهدید آمیز که ″کارگر آماده اعتصابات سراسری است″ بايد محکم به گوش سران حکومت رسانده شود. براى اينها بايد سازمان يافت و نقدا شبکه های تشکیلاتی متکی برمجامع عموی کارگران را راه انداخت. با اولين جلوه هاى اعمال چنين قدرتى حکومت ماستش را کیسه میکند٬ دیگر جرئت نمیکند آدمکشهای دیروزش را امروز بزک کند٬ جرئت نمیکند دستمزد کارگر را نپردازد و يا به خودش اجازه دهد کارگر را از کارخانه بیرون بیندازد.

اول مه امسال فرصتى است که قدرت کارگرى به رخ اين حضرات کشيده شود تا هم کارگران احساس قدرت کنند٬ هم جامعه و مردم ناراضى احساس غرور کند٬ و هم شعله آتش جهنم اسلامی فروکش کند و بد و بدترشان از ترس موش شوند و بروند توی سوراخ هايشان. *